آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

آدرینا جون دیروز واکسن یکسال و نیمش رو زد خدا رو شکر اصلا بی تابی نکرد بعد از  درمانگاه هم پرنسس خانم رو بردیم پارک,حسابی بازی کرد البته تب کرد ولی بچه م اصلا بی ارومی نمیکرد دیشب هم که مهمان داشتیم کلی با بچه های مهمانهامون بازی کرد همه تعجب کرده بودن که با وجود زدن واکسن و تب چطور این همه اروم و خوش اخلاق هست ولی واقعا واکسن یکسال ونیم خیلی سنگین و سخته از خود دکتر هم قبل از زدن واکسن پرسیدم گفت که این واکسن خیلی درد داره تا سه روز بی تاب میشه و نمیتونه درست راه بره و تب میکنه خودم خیلی نگران آدرینا جون بودم ولی وقتی دکتر این حرف و زد بیشتر نگران شدم ولی خدا رو شکر قشنگ مامان اصلا بی آرومی نکرد ولی از دیروز تا نزدیکهای امرو...
15 بهمن 1392

بدون عنوان

بابا بزرگ و مامان بزرگ آدرینا جون که اومده بودن بندر دو روزی رفتیم قشم قشم که بودیم یه سر هم رفتیم خونه دختر عمه ام اینم آرمین جون بچه دختر عمه ام                 ...
15 بهمن 1392

بدون عنوان

قشم که بودیم رفتیم دیدن دلفین ها,که بین قشم و جزیره هنگام هست البته بعد از دیدن دلفین ها رفتیم به سمت جزیره هنگام آدرینا جون و مامان سارا     اینم جزیره هنگام اینم ماهی های رنگی پفک هم خیلی دوست داشتن تا پفک ریختیم توی آب همه ماهی رنگی ها اومدن رو آب               ...
15 بهمن 1392

بدون عنوان

قشنگ مامان ششمین دندونش از بالا سمت راست بیرون اومد فردا صبح هم بایدپرنسسم رو ببرم درمانگاه شهرکمون که واکسن یکسال و نیمش رو بهش بزنن خدا کنه دخترم اذیت نشه یه سری کلمه های دیگه هم یادم اومد که پرنسسم بلده: باز کن گل ماه سرد شد الهی مامان فدات بشه گلکم   ...
14 بهمن 1392

بدون عنوان

پرنسس مامان 4 روز میشه که وارد ماه 19 شده خدا رو شکر ماه 18 هم به خوبی و سلامتی پشت سر گذاشت خوشکلم با کمی تاخیر 19 ماهگیت رو بهت تبریک میگم آخه یه هفته بود که مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله های ادرینا جون اومده بودن بندر پیشمون خیلی خوب بود همش بیرون بودیم.کلی هم عکس گرفتم که حتما در اولین فرصت میذارم تو وب آدرینا جون خیلی لغات بیشتری یاد گرفته : (توپ,موز,پوست,مسواک,ماشین,چای,قند,بیا,عزیزم,رفت,عطر,دستشویی,امیر حسین,زد,قاشق,پتو) حتی جمله های کوتاه هم میگه: (مامان بیا مامان, بابا بزرگ رفت عطر زد دایی رفت ماشین بزرگ تاب تاب عباسی خدا ادرینا نندازی)           &nbs...
13 بهمن 1392

بدون عنوان

عکسهای سفر جهرم این چشم زخم رو زمانی که آدرینا 4ماهه باردار بودم از مشهد براش خریدم  امیر حسین جون پسر خاله ادرینا خانم ...
5 بهمن 1392

بدون عنوان

شیراز هم که رفته بودیم روز قبلش برف اومده بود خیلی هوا سرد بود از طرفی هم یک مرتبه تصمیم گرفتیم سه نفری بریم سپیدان خیلی خیلی خوش گذشت این عکسها مربوط میشه به شیراز و سپیدان خوشکل مامان سپیدان که بودیم کلی برف خورد     الهی فدات بشم عزیز دلم   ادامه عکسها رو فردا میذارم تو وب                   ...
3 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد